محل تبلیغات شما

تنش داغ است.ناله می کند ماااماان .مدام می گوید مامااماان و من تمام بدنم داغ و تبدار تر می شود

دلم می خواهد امیرعلی بی نای و نوایم  را محکم در بغل بگیرم و تمام روز بشینمداغی تنش در تمام وجودم نشسته.حالا خودم هم تبدارم.


زهرا .هنوز هم فکر می کنم بعضی وقتها روحش در روح من جا می ماند. خودم هم نمی دانم معنی این جمله دقیقا  چیست . فقط همان وقتها که تنها در اتاقش مشغول است این حس به من دست می دهد.

قسمت کوچکی از پروسه مهاجرت پیش رفته .هنوز امیدی نیست . نهایتا یکسال دیگر مشخص می شود. اما رضا مصرانه در تلاش است و من کلمه کلمه مدارک را ترجمه می کنم و بار هرکلمه بر دوشم سنگینی میکند. در شناسنامه خودم می نویسم نام پدر .نام مادر می خواهم نامشان را به صورت درست تایپ کنم.اما حروف لعنتی لحظه ای نمی ایستند.جلوی چشمانم تاب می خورند.من را .من دل بسته و وابسته را چه به مهاجرت.


تمام روزهای تعطیل آخر ماه صفر را در همین حال و هوا گذرانده ام

فقط  اینکه جایی خواندمدختری در گوشه ای از دنیا خطاب به پیامبر نوشته بود.امشب می خواهم از نبودنت شکایت کنم.





مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها